مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی دین محمدی (متوفی ۱۳۷۲ شمسی)
مرحوم حاج علی دین محمدی(متوفی ۱۳۷۱ شمسی)
مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی دین محمدی (متوفی ۱۳۷۲ شمسی)
مرحوم حاج علی دین محمدی(متوفی ۱۳۷۱ شمسی)
حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالحسن انواری زنجانی(قدس سره)بن آیه الله حاج شیخ حسین قلتوقی (انواری) از علماء مجهول القدر زنجان است شیخ ابوالحسن انواری نوه دختری حضرت آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم خوئینی(قدس سره) می باشد وی در سال 1350 ه.ق در زنجن متولد شد و در بیت علم پرورش یافته پس از خواندن مقدمات به قم آعزیمت نمود. وبعد از اتمام سطح در خدمت مدرسین حوزه در سال 1373 ه.ق به نجف اشرف هجرت نموده از محضر مراجع حوزه نجف به خصوص مرحوم آیه الله العظمی ابوالقاسم خوئی قدّس سرّه , آیت الله العظمی حکیم (قده) در درس فقه و اصول استفاده کرد. و آن گاه به وطن مراجعت نمود و به خدمات دینی از اقامه ی نماز جماعت و تدریس و تبلیغ دین پرداخت و سپس به نجف برگشت.
اعلامیه جامعه علمیه زنجان ،درپی تخریب بقاع ائمه بقیع ، به هشتم شوال ۱۳۴۵ ق که با محوریت مرحوم حاجی میرزامهدی زنجانی(اولین سجع مهر توشیح) وسایر علماء بنام باین امر اقدام نمودند سجع مهرها: یاحسین -من بعدی اسمه احمد(آمیرزااحمدآیت اللهی)-- محمدخلیل- عبدالکریم(شیخ عبدالکریم خوئینی)- عباس- علی النقی(میرزاعلی النقی حلًی)-زین العابدین(آشیخ زین العابدین عابدی) - علینقی الحسینی(ولائی زنجانی ،پدربزرگ مادری جناب آقای شبیری -حسین منی وانامن حسین(اقاشیخ حسین دین محمدی) العبد یحیی(آقاشیخ یحیی طارمی)-اسمعیل(آقاشیخ اسمعیل دیزجی) - فضل الله (شیخ الاسلام) - " مهدی الموسوی"(حاج میرزامهدی مجتهد )
هشتم شوال ۱۳۴۵ ق تنظیم متن وخط از خود مرحوم حاج میرزا مهدی مجتهد میرزائی
از جامعه علمیه زنجان ، توسط آقایان حجج الاسلام دامت برکاتهم
خدمت عموم برادران اسلامی، وفّقهم الله تعالی
ای ارباب همم وعزائم ، ای اصحاب کرَم و مکارم : چه شد آن همم عالیه که در دل اِعلاء کلمه حقه کوههای بزرگ را از جا برمیکند؟! کجا رفت آن عزائم ثابته که در سبیل طرد کلمه باطله ، سیلهای بنیان کَن را ازجلو، سدّ می بست ؟! و میکشت و کشته میشد ، میبرد و می برُید ،آن همت و عزیمت بود که لواء اسلام را در شرق و غرب عالم بلند کرد ؛ و آن غیرت و عصبیّت بود که رقاب گردنکشان را بر احکام اسلام منقاد نمود؛ ” و مآتوا و عاشوا بحسن الذکرِ بعد همُ و نحن فی صوُره الاحیآء ، امواتُ ” اکنون سستی و تقاعد مسلمین و ضعف نفس ایشان برعکس(قدرت سابق است و لذا) دشمنان کلمه حقّه را بر تضییع مقدسات اسلام ، قویدل کرد ،تا بتدریج جرئت پیدا کرده ، به تخریب مشاهد مشرفه که سامعه ارباب غیرت ، از شنیدن آن به نهایت متوحش است ،علی رئوس الاشهاد(آشکارا) ، مرتکب شدند، که هرگاه مرد با تعصب از حزن و اندوه و غصه ، قالب از روح تهی کند، مورد ملامت نخواهد بود؛ ای مردان با تعصب اسلام درخواب هستید؟ بیدار باشید!! و هرگاه غفلت ، مستولی تان شده ، متنبّه باشید؛ و اگر تنبلی و کسالت ، دامنگیرتان شده ، مستعّد جواب رسول خدا باشید؛ علاوه از مسئولیت اخروی ، مهیّای ذلت و مهانت دنیوی نیز بوده ، آماده رقّیت و اسارت باشید؛ سر از انفعال چگونه بدر آریم که یک عده از اعراب نجد ، به تحریک اجانب، خوابگاه اولیاء دین ما را خراب کنند! حیثیت ما را بردند، عزّت ما را سلب کردند، عِرض ما را هتک نمودند، ناموس ما را دریدند؛ (آیا)باز زندگی را بر خود گوارا خواهیم دید و باز احترامی بر خود خواهیم انگاشت؟! باز خود را در جزو ملل حَیّه عالم خواهیم شمرد!؟ ای برادران: اگر هیچ نمیتوانید لااقل این را میتوانید که مجمعی تهیه کرده، همه هفته در آنجا جمع شده ، به صدای استغاثه و استنصار که از اطراف عالم بلند شده ، گوش فرا دهید و در تعقیب آن ؛ صدا به صدای ایشان داده و به دولت متبوعه خود عرض و الحاح کنید، البته دولت ما دولت اسلام است ، رجال ما رجال اسلام ، ایشان نیز با ما شریک در تآثرات قلبیّه هستند؛ جبر این کسر(جبران این نقصان) و رتق این فسق(پرکردن این خلاء) از مضمَرات مهمه قلوب ایشان است ، امّا سیر ایشان (دولتیان)در این خط، تابع احساسات نوعیه است ، باید شما برادران به اتحاد هم از ابراز آن فروگذار نشوید تا شاید دولت متبوعه ما بر طبق احساسات مردم به اتفاق سائر دول اسلامیه این آتش خانمان سوز را خاموش کنند.
زیاده دوام توفیقات قاطبه مسلمین را بر حفظ شعائر اسلام از حضرت حق تعالی خواستاریم.
سجع مهرها: یاحسین -من بعدی اسمه احمد(آمیرزااحمدآیت اللهی)– محمد خلیل- عبدالکریم(شیخ عبدالکریم خوئینی)- عباس- علی النقی(میرزاعلی النقی حلًی)-زین العابدین(آشیخ زین العابدین عابدی) – علینقی الحسینی(ولائی زنجانی ،پدربزرگ مادری جناب آقای شبیری -حسین منی وانامن حسین(اقاشیخ حسین دین محمدی) العبد یحیی(آقاشیخ یحیی طارمی)-اسمعیل(آقا شیخ اسمعیل دیزجی) – فضل الله (شیخ الاسلام) – ” مهدی الموسوی”(حاج میرزامهدی مجتهد )
* خط متن هم به خط خود مرحوم حاج میرزا مهدی زنجانیست.
توضیح : «حاجی میرزا مهدی مجتهد زنجانی» که رئیس جامعه علمیه زنجان بود ، در همین زمینه نامه ای به دوست خود مرحوم «مدرس» نوشت و از او خواست که در مجلس پیگیر این قضیه باشد و مدرس در جواب دوست هم حوزه ای خود که در تهران، درگیر سخت ترین مسائل سیاسی آن روزگار بود ، به این جواب مختصر قناعت کرد : «جُعِلتُ فَداک» از قیامت خبری می شنوید ، دستی از دور بر آتش دارید. مدرس
منظور مرحوم مدرس اشاره به وخامت اوضاع سیاسی ایران در آن روزها بود. این جوابیه کوتاه حاوی اشاره ای است به اوضاع آن روز کشورمان و مبارزات سیاسی مدرس در ماجرای تغییر سلطنت.
شیخ حسین دین محمدی زنجانی در سال 1293 قمری در زنجان متولد شد. او نزد علمایی همچون آخوند خراسانی، شیخ شریعت اصفهانی، سید کاظم طباطبایی یزدی شاگردی کرد. از وی آثار مختلفی بر جای مانده است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی شیخ حسین دین محمدی زنجانی اختصاص دارد.
زندگینامه شیخ حسین دین محمدی زنجانی
آیت الله شیخ حسین دین محمدی زنجانی به سال 1293 هجری قمری در شهر زنجان دیده به جهان گشود. وی در نجف اشرف از محضر آخوند ملاکاظم خراسانی و آقا سید کاظم طباطبایی یزدی و مرحوم شیخ شریعت اصفهانی نمازی و... استفاده می کند و در سال 1332 قمری به دریافت اجازه از این بزرگان نائل و راهی زنجان شده و به کارهای دینی و درس خارج مشغول می شود و در مسجد شیخ لطف الله و نیز مدتی در مسجد حاج میر بهاءالدین اقامه جماعت می کند.
اطلاعات فردی
تاریخ ولادت: 1293 ق
کشور : ایران
لقب: آیت الله شیخ حسین دین محمدی زنجانی
محل اقامت : زنجان
نام پدر : حاج فتحعلی
تاریخ وفات : 25 خرداد 1337 ش/ 25 ذیقعده 1376 ق
محل وفات: زنجان
آثار : شرح و حاشیه برعروه الوثقی، شرح کفایه الاصول، رساله لاجبر و لاتفویض، رساله ای در مباحث الفاظ در اصول فقه، رساله ای در مباحث قاعده لا ضرر
ولادت
مرحوم آیت الله شیخ حسین دین محمدی زنجانی به سال 1293 هجری قمری در شهر زنجان دیده به جهان گشود، پدر ایشان حاج فتحعلی از کسبه متدین بازار زنجان بود که صاحب اولاد نمی شد ایشان به مشهد مقدس مشرف و به حضرت ثامن الحجج (ع) متوسل شدند و در یک رویای صادقانه بشارت اولاد را از حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) دریافت و متوجه می شود که یکی از فرزندان او اهل علم و فضل خواهد شد و در همان رویای صادقانه حضرت سفارش می نمایند که تو باید مواظب یک بوته مو (درخت انگور) که به تو داده ایم باشی که این متعلق به ما (اهلبیت) است. و چندی نمی گذرد که مرحوم حاج فتحعلی صاحب اولاد می شود.
تحصیلات
ایشان با شوق وصف ناپذیری با مساعدت مادر خود به دنبال طلبگی می رود و پدر ایشان پی به مراتب علاقه فرزند برده و آن رویای صادقانه را به خاطر آورده و مشوّق فرزند خود برای ادامه تحصیل می شود.
شیخ حسین با علاقه فراوان تحصیل ادبیات و مقدمات را پشت سر گذاشته و در مسجد و مدرسه نصرالله خان که اکنون تبدیل به حوزه علمیه امام صادق(ع) شده تحصیلات خود را پیگیری کرده و از محضر بزرگانی چون حاج میرزا ابراهیم حکمی ریاضی، آقا میرزا مجید حکمی، آقا میرزا ابراهیم ماهانی فقاهتی بهره مند می شود.
ایشان در سال 1318 ه. ق به نجف اشرف مشرف و از محضر اعاظم و اکابر آن حوزه مقدسه بهره مند می شود که از اساتید ایشان می توان آخوند ملاکاظم خراسانی و آقا سید کاظم طباطبایی یزدی و مرحوم شیخ شریعت اصفهانی نمازی و. .. را نام برد که این فقیه وارسته حدوداً در سال 1332 قمری به دریافت اجازه از این بزرگان نائل و راهی زنجان می شود.
بازگشت به زنجان
وی پس از بازگشت به زنجان به کارهای دینی مشغول و درس خارج را عنوان می نمایند و در مسجد شیخ لطف الله و مدتی را نیز در مسجد حاج میر بهاءالدین اقامه جماعت می کنند.
ویژگی های اخلاقی
از نظر سلوک و اخلاق ایشان باید گفت که آن بزرگوار از کبر و غرور به دور بوده و تواضع ایشان همواره زبانزد خاص و عام و از علمای این خطه محسوب می شده و همواره در پاسخ آنانی که وی را به اقامت در شهرهای زیارتی ترغیب می کردند به لزوم اقامت خود در زنجان تاکید و حضور خویش در حوزه این شهر را به عنوان تکلیف می دانستند.
آثار
آثار علمی ایشان عبارتند از: شرح و حاشیه بر عروة الوثقی، شرح کفایة الاصول، رساله لاجبر و لاتفویض، رساله ای در مباحث الفاظ در اصول فقه، رساله ای در مباحث قاعده لا ضرر، رساله ای مشتمل بر مباحث کتاب و سنت، رساله ای در مباحث علم رجال، رساله ای در مباحث معاملات، رساله عملیه، کتاب در مواعظ (سه جلد)، کتاب در مواعظ شبهای ماه مبارک رمضان، مصائب اهل بیت و مراثی، حاشیه بر مکاسب، رساله صلوة مسافر، رساله در ارث، کتاب القضاء و الشهادات، تقریرات بحث محقق خراسانی در فقه، تقریرات اصول شیخ شریعت اصفهانی، حاشیه بر طهارت شیخ انصاری، تقریر بحث فقهی شیخ شریعت اصفهانی.
رحلت
بالاخره آن عالم ربانی پس از یک دوره نسبتاً کوتاه بیماری روز شنبه 25 خرداد ماه 1337 و 25 ذیقعده 1376 ه. ق پس از ادای فریضه صبح و تلاوت آیات قرآن کریم در حالی که قرآن را در دست داشتند و با ادای نام مبارک یا امیرالمومنین (ع) دعوت پروردگار خویش را لبیک گفت و مردم زنجان پس از اطلاع از ارتحال این عالم بزرگ به سوی بیت ایشان شتافتند و با نوحه سرایی و حمل پرچم های عزا پیکر ایشان را تا مقبره میرزا مشایعت و پس از اقامه نماز به خاک سپردند که مراسم ختم ایشان در ایامی نسبتا طولانی توسط طبقات مختلف مردم و اهالی محترم زنجان انجام شد.
مختصری از شرح حال آیت ا... العظمی دین محمدی زنجانی
ناصر دین محمدی و عبدالعزیز قائمی
مرحوم آیت ا... العظمی شیخ حسین دین محمدی زنجانی به سال 1293 هجری قمری در شهر زنجان دیده به جهان گشود. والد ایشان حاج فتحعلی از کسبه ی متدین بازار زنجان بود که قبلاً صاحب اولاد نمی شد، ایشان به مشهد مقدس مشرف و به حضرت ثامن الحجج(ع) متوسل و در یک رؤیای صادقه بشارت اولاد را از حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) دریافت و متوجه می شود که یکی از فرزندان او اهل علم و فضل خواهد شد و در همان حال، حضرت سفارش می نمایند که تو باید مواظب یک بوته ی مو(درخت انگور)که به تو داده ایم باشی، که این متعلق به ما(اهل بیت)است. چندی نمی گذرد که براساس ولایت تکوینی ائمه هدی، وعده ی حضرت علی ابن موسی (ع) که به اذن الهی هرگز خُلفی در وعده ی آنان نیست، محقق می گردد و مرحوم حاج فتحعلی صاحب آن عطیه ی الهی می شود. با این اوصاف پدر ایشان فرزند خود را پس از اتمام دوره ی تحصیلات مکتب خانه، وادار به شغل کسب و کار می نماید، ولی از آن جایی که شغل بازار این فرزند را قانع نمی کند، ایشان با شوق وصف ناپذیری با مساعدت مادر خود به دنبال طلبگی و تحصیل در علوم الهی می رود. حاج فتحلی پس ازمدتی پی به مراتب علاقه ی فرزند برده و این بار آن رؤیای صادقانه را به خاطر آورده و مشوّق فرزند خود برای ادامه ی تحصیل می گردد .
شیخ حسین با اشتیاق وصف ناپذیری تحصیل ادبیات ومقدمات را پشت سر گذاشته و درمسجد و مدرسه ی نصرا... خان تحصیلات خود را پیگیری نموده و از محضر بزرگانی چون حاج میرزا ابراهیم حکمی ریاضی ارثماطیقی، علامه آقامیرزا مجیدحکمی، ملا خلیل، ملاسبزعلی،آقامیرزاعبدالرحیم ماهانی[ طارمی زنجانی- پدر مرحوم آیت ا... شیخ کمال الدین فقاهتی](قدس سرّهم) بهره مند می گردد .
حوزه ی علمیه زنجان در آن دوران از چنان بالندگی برخوردار بوده که ایشان در همین شهر زنجان به مرتبه ی اجتهاد می رسد، با این حال شوق مجاورت و فیض بردن از معنویت حوزه ی مقدسه ی نجف که خود جهان دیگری را در پیش روی طالبان حقیقت می گشاید، باعث می شود که وی به قصد تکمیل تحصیلات خویش به آن آستان مقدس روی آورد که از زمان شیخ الطائفه همواره مهد پرورش فقهای امامیه بوده است و پدر ایشان نیز او را برای این سفر همراهی می نماید. نقل است که در راه عزیمت به نجف ایشان دچار برف و کولاک شدیدی در مسیر شده که خلاصی از آن واقعه متصور نبوده وعجیب نیست که با توسل به حضرت حجه ابن الحسن(عج) آن بزرگوار را با نام مبارک یا اباصالح(ع) خطاب و به طرز معجزه آسایی از مرگ حتمی خلاص می شوند .
ایشان در سال 1318 ه ق به نجف اشرف، مشرّف و از محضر اعاظم و اکابر آن حوزه ی مقدسه بهره مند می گردد. از اساتید ایشان می توان آخوند ملاکاظم خراسانی، صاحب کفایه و آقاسید کاظم طباطبایی یزدی، صاحب عروه الوثقی و مرحوم شیخ شریعت اصفهانی نمازی(قدس ا... السرهم) و .... را نام برد که این فقیه وارسته حدوداً در سال 1332 قمری به دریافت اجازه ی اجتهاد از این بزرگان نایل و راهی زنجان می شود.
وی پس از بازگشت به زنجان به کارهای دینی مشغول و درس خارج را به دانش پژوهان تدریس می نماید. ضمناً نماز جماعت به امامت ایشان در مسجد شیخ لطف ا...(مسگرهای پایین) و مدتی نیز در مسجد زنده یادحاج میر بهاءالدین با معنویت خاصی برگزار می گردد .
حالات روحی، اخلاقی، عرفانی و مدارج
از نظر سیر و سلوک واخلاق ایشان باید گفت که آن بزرگوار از کبر و غرور به دور بوده و تواضع ایشان همواره زبان زد خاص و عام بوده و از اورع علمای این خطه محسوب می گردید. همواره در پاسخ آنانی که وی را به اقامت در شهرهای زیارتی و استفاده از فیوضات ایشان، ترغیب می نمودند، به لزوم اقامت خود در زنجان تأکید و حضور خویش در حوزه ی این شهر را تکلیف می دانست .
از آن جایی که آثار علما و درس و عداد شاگردان هر عالمی گواه بر مدارج علمی اوست، مرحوم آیت ا... دین محمّدی نیز دارای آثاری ارزشمندی بود و شاگردان بزرگی را تربیت نمود. این کار ایشان تا آخرین روزها وساعات عمر شریفش ادامه داشت و به نحوی که فرزندان اکثر علمای صاحب نام آن روز زنجان در محضر ایشان تلمذ کرده اند. از جمله اشخاصی که به شرف معرفت پذیری در محضر این فقیه نامدار نایل شده اند، آیت ا... العظمی حاج سید محمد عزالدین حسینی زنجانی(مدّظله)و مرحوم آیت ا... حاج آقا محمدحسین نجفی میرزایی(معروف به آقانجفی)، مرحومین برادران موسوی زنجانی - مردان علم و سیاست -(حضرات آیات حاج سید ابوالفضل و حاج آقا رضا) و برادر زاده ی ایشان مرحوم آیت ا...حاج سید هاشم موسوی، آیت ا... شیخ محمد آل اسحق، مرحوم آیت ا... حاج آقا کمال فقاهتی، مرحوم آیت ا... حاج میرزا عبدالرحیم واسعی، مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ بیوک خاتمی و...می باشند. هرچند که شاگردان ایشان به این تعداد محدود نمی گردد.
اما شخصیت عالی قدر و ماندگار این خطه استاد فقید و بزرگوار مرحوم آقای رضا روزبه که هر روز زوایای حیات پربرکت آن والامقام بیش از پیش کشف می گردد، نیز علم و اخلاق را با حضور مداوم در محضر استاد خویش حاج شیخ حسین دین محمدی فراگرفته است. بدون شک و تردید ایشان یکی از افرادی است که علماً و اخلاقاً در استاد تأثیر بسزایی داشته است. آری استاد روزبه که مدیریت مدرسه ی توفیق آن روزگار(که مهمترین محل اجتماع اهالی علم ومعرفت در آن دوره بود) را بر عهده داشت، هر روز بر محضر استاد با همدرس خود آیت ا... حاج شیخ محمد آل اسحاق حاضر می شدند. چنان که آیت ا... آل اسحاق از آن دوران چنین می گوید: «روزى آیت ا... العظمى شیخ حسین دین محمدى که از هم دوره ایی های آیت ا... بروجردی[در نجف] بود، به من و آقای روزبه فرمود: دیگر تقلید بر شما حرام است». این بدان معناست که استاد روزبه در منزل و محضر این عالم بزرگوار به درجه ی اجتهاد نایل آمد. و هموست که در ارتحال مربی و مراد خود با خاطری پر از ملال در وصف این ضایعه ی بزرگ، جمله ی معروف ارتحال نفس زکیه را بر اوراق دفتر جاری ساخت.
آن عالم بزرگوار بنا به شواهد عینی اهالی آن روزگار دنیا طلب و دربند هوی و هوس نبوده، بلکه به خاطر مدارج علمی خود از مراجع تقلید عصر محسوب و بزرگانی چون حضرات آیات عظام حجّت کوه کمری، شیخ عبدالکریم حائری، حاج آقاحسین بروجردی وحاج سید احمد شبیری زنجانی و شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی و....(قدس سرّهم) و سایر بزرگانی که در مکتب امامیّه تربیت یافته و خود صاحب نام و کمال بوده اند بر مراتب علمی ایشان وقوف داشته اند. و او با آن مقام علمی و تقوایی خویش به علت تواضع زایدالوصفش، هرگز زیر بار پذیرش مرجعیت عامه نرفت و از این که دیگران این وظیفه را انجام می دادند، به سایر مسؤولیت های خود می پرداخت. گواهان این مدعا فراوانند که او همواره دیگران را برخود مقدم می داشت درحالی که اهل زد و بندهای دنیوی نیز نبوده اند. این درحالی است که یکی از افراد اصلح و اعلم در مقام فقاهت و مرجعیت عامه درعصر خود بوده است .
این که در روزگار نه چندان دور شهر زنجان عالمان متعددی را داشته که هریک از محلات شهر از وجود اینان مستفیض و هرکدامشان منشأ خدماتی ارزنده بوده اند، حرفی به گزاف نیست، لیکن اکابر علمای زنجان از بین آن همه عالم، همواره در چند نفر مجتهد سرشناس خلاصه می شده که در دوره ی مورد بحث، زمانی که حاج شیخ حسین از نجف اشرف بازمی گردند، ایشان جزو معدود افراد علما بوده اند که از نظر مراتب علمی و تقوایی جزو علمای طراز اول به شمار می آیند .
اما مراتب ورع و تقوای او نیز مشهور و مشهود بود. به عنوان مثال هرگز غیبت کسی را نکرده، به نحوی که در صفحه ی 209 کتاب دانشمندان و رجال کشوری و لشکری استان زنگان اثر آقای کریم نیرومند نیز آمده، حضرت آیت ا... العظمی حاج سید عزالدین زنجانی(مدّظله) در مقدمه ی دو مجلد از کتب استاد خویش با قسم جلاله عنوان می کنند که هرگز غیبت کسی را از استاد خویش نشنیده اند. ایشان هرگز طالب حیرانی خلق نبوده و به دنبال مقامات دنیوی نرفته و آن گونه که معروف است ایشان با آن مقام علمی و معرفتی، همواره دیگر هم کسوتان خود را بر خویش مقدم شمرده است.
در نخستین روزهای سال 86 که جمعی از دوستان به دیدار آیت ا... آقای یکتایی (مدظله)[امام جمعه ی سابق خلخال] رفته بودیم، برای بنده از قول ایشان با تأکیداتی موضوع تقوا و مراتب تواضع آن بزرگوار را نقل نمودند. و معظم له در خرداد ماه 1386 برای بنده از روزگاری که خود دوران طلبگی را در زنجان می گذراندند، نقل کردند که به فرموده ی ایشان مراتب زهد و تقوای مرحوم آیت ا... دین محمدی زبان زد خاص و عام بوده و افزودند درحالی که آن شیخ فقید جزو معدود اساتیدی بود که درس خارج تدریس می کرد، لکن به حدی با حالت زهد و ساده زیستی در اجتماع ظاهر می شد که به عنوان نمونه از کفش های تهیه شده از لاستیک که مخصوص ضعیف ترین طبقه ی اجتماع بوده، به پا می کرده که حتی در همان دوره نیز این عمل بسیار اعجاب انگیز می نمود. صد البته تاریخ از کفش های وصله دارحضرت مولی الموحدین(ع) نیز یاد می کند، بنابراین می توان در مکتب مولی پرورش یافت و علی وار بر دنیا پشت کرد.
گذران زندگی ایشان نیزمحدود به مبلغ اجاره ی مختصر یک باب مغازه بوده و یا از طریق نماز استیجاری امرار معاش می کرد. با این حال از بیت المال برای گذران معیشت خویش استفاده نمی کرد.
همسر ایشان فرزند مرحوم شیخ اسحاق خوئینی بود که در سنین کودکی پدر را از دست داد و مادرش پس از در گذشت شیخ اسحاق به وصلت مرحوم آیت ا... العظمی حاج شیخ عبدالکریم خوئینی زنجانی درآمد. بنابراین، این بانو که خود از خانواده ی اهل علم بود در نزد عمویش(حاج شیخ عبدالکریم خوئینی)زندگی و تربیت یافت. در شرح زندگی آیت ا...شیخ عبدالکریم آمده است که: پدرآن مرحوم، حجه الاسلام شیخ ملاابراهیم بن اسحق بن عمران از شاگردان شیخ انصارى و مادرش مجتهده مطهره، صبیه ی آیت ا... آقا شیخ عبدالکریم روغنى قزوینی مىباشد. آن بانوى بزرگوار نیز علاوه بر این که صبیه ی مجتهد بود، خود تحصیلات عالیه داشت و آن گونه که نقل شده، در درس خارج پدرش در پس پرده حاضر مىشده و استفاده مىکرد. در نجف اشرف ازدواج کرده و آن گاه به قزوین مراجعت نموده، بعد از آن هم به خوئین رفته، در همان جا رحلت کرده است. خلاصه این که [مادر حاج شیخ عبدالکریم] زن پارسایى بود و علاقه ی زیادى به روحانیت داشته است، به گونهاى که حاضر نمىشد، هیچ یک از فرزندانش غیر روحانی باشند.
باری همسر مرحوم حاج شیخ حسین دین محمدی دریک چنین خانواده ای پرورش یافته و درکنار یک فقیه پارسا نیز پرورش یافت که حقیقتاً آن مرحومه نیز اهل فضل و زنی مؤمنه بود. حاج شیخ حسین مرحوم هم به همسرخویش احترام فوق العاده ای قایل بود. ایشان فرزندان صالحی را تربیت نموده اند. فرزندان ذکور ایشان مرحوم حاج علی دین محمدی(یکی از کسبه ی مؤمن بازار زنجان) و مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی دین محمدی که در شرق تهران اقامه ی جماعت می نمود، بودند .
در بخشی ازسفرنامه ی آقای حسین متقی(یکی از نوادگان دختری ایشان و نویسنده ی کتاب گلگشت، سیمای استان زنجان از منظر سیاحان و سفرنامه نویسان) به مشهد در پاییز 1382ش و دیدارش با آیت ا... العظمی حاج آقا عزالدین زنجانی آمده :
«ایشان شروع نمودند به بیان فضایل استاد بزرگوار خویش، یعنی حضرت آیتا... آقا شیخ حسین دین محمّدی زنجانی که پدر بزرگ مادری پدرم به حساب میآیند، «... بله ایشان از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بودند، آن مرحوم از وجوهات استفاده نمیکرد و بیشتربا نماز استیجاری معاش زندگی را فراهم مینمودند؛ آن موقع وضع علما خیلی خوب نبود، من گاهی خدمتشان میرسیدم، بیشتر اوقات مشغول نماز بودند، صبر میکردم تا نمازشان تمام شود، الان در گوشم هست که نوهاش آقا رجب علی را صدا میزد برای من چایی بیاورد! از همسرخویش بسیار اظهار رضایت مینمود، خیلی اظهار علاقه و محبّت میکرد ... . من عرض کردم: «آن خانم مکرّمه از نوادگان ملا محمّدصالح بن محمّدباقر روغنی قزوینی بوده و از خاندان آل اسحاق که از آیتا... شیخ عبدالکریم خوئینی ...»، ایشان فرمودند: «... از برادرشان [شیخ اسحاق] بوده، ولی ایشان او را بزرگ کرده بودند ...»؛ گفتم: «... بله من ایشان را به خاطر دارم، زن بسیار پارسا و اهل تهجّد بود ...».
ایشان در ادامه ی صحبت کارهای این ناچیز شد که خیلی تشویق و توصیه به استقامت در کارهایم! نمودند و از دو کتاب خودم را هم که به ایشان تقدیم داشته بودم، تقدیر نمودند....
ایشان در میان صحبت خویش مجدّداً از آیتا... دین محمدی یاد نمودند که ایشان ابتدا مدّتی در مسجد حاج میر بهاءالدین بود و بعد از آقا خواستیم مسجد سیّد تشریف آورده و درس خارجی را شروع نمایند و ابتدا من بودم با چند نفر دیگر که بعدها مرحوم رضا روزبه هم به ما ملحق شدند...؛ بله مرحوم آقا شیخ حسین دین محمدی خیلی بزرگوار بودند، ما از ایشان بهرههای فراوانی بردیم، خداوند رحمت کند، آثاری هم دارد که من به یکی از آنها [مصباح الهدی فی شرح عروة الوثقی] مقدمهی مفصلّی نگاشتهام ...؛ »
جا دارد در نوشتاری دیگر به شرح احوال آیت ا... العظمی حاج شیخ عبدالکریم خوئینی پرداخته شود، ولی در این قسمت فقط به ذکر یک خاطره کوتاه بسنده می نماییم که از قول مرحوم آیت ا... العظمی آقا میرزا محمدباقر زنجانى نجفی نقل شده که: « من صبح روز عیدى به دیدن حاج شیخ عبدالکریم خوئینی رفتم که دیدم کرکى به تن کردهاند و آماده هستند که بیرون بیایند. تبریک گفتم و بعد پرسیدم. آقا کجا تشریف مىبرید؟ فرمودند: این آقا شیخ حسین، روحانى رسمى شهر است، احترام او واجب و به نفع دین است، تا مردم نیامدهاند، برویم آن جا که مردم هم به آن جا بیایند. رفتیم خانه ی آقا شیخ حسین، دیدیم که او هم خودش را آماده ساخته است تا به منزل آقا شیخ عبدالکریم بیاید. تا همدیگر را دیدند شیخ حسین گله کرد و با شوخی گفت: خیلى زرنگى، من فکر مىکردم الان تو خواب هستى .
مرحوم آیت ا... شیخ حسین دین محمدی از نظر کثرت سجود و عبادت پروردگار نیز در مدارج بالایی قرار داشت و هرگز نماز شب او ترک نگردیده است. مهم تر آن که عصر ایام جمعه در خلوت خویش مشغول عبادت می شد. امکان نداشته این کار همیشگی او ترک گردد. هرچند که از محتوای برنامه ی مداوم ایشان و این که از چه نوع اذکار و دعاهایی در این ایام بهره می بردند، کسی اطلاعی نداشت. اما قدر مسلّم آن که کلید حل معمای ایشان به این امر مربوط بوده است. ضمن آن که آقای جمال الدین دین محمدی نوه ی ایشان ذکر می کنند که در ایام کودکی به طور سرزده وارد خلوت ایشان شدم که ناگهان مرحوم آقا ( که با اشارت دست مرا به خروج از اتاق فرا می خواند) را در نهایت ادب و احترام و با لباس رسمی در ورودی اتاق ملاحظه کردم، گو یی در محضری عالی جلوس کرده بود... .
ایشان همواره مردم را بشارت به رحمت پروردگار می داد و از این بابت در زمان خود جزو اقلیت علما بود. چرا که در دوره ی مورد بحث ما عمدتاً علما، مردم را از عذاب الهی و وحشت آخرت می هراسیدند ولیکن ایشان همواره مسایل فقهی را با سهولت بیان می کرد و درعین حال در پاسخ به استفتائات مؤمنین از مهارت و سرعت عمل فوق العاده ای برخوردار بوده است. همچنین در ایامی که استفاده از قاشق در صرف طعام در نزد گروهی از معمّمین متحجّر به عنوان عمل گناه شمرده شده و بازار زنجان طبق نظریه ی یکی از این افراد، از خزینه های غیر بهداشتی حمام های آن دوران که جز عاملی برای شیوع انواع اقسام امراض نبود، حمایت می کرد و در حالی که تحصیل فرزندان در مدارس جدید مورد مخالفت عده ای بود و حتی ادامه ی تحصیل در این مدارس معادل شغل راهداری (پَتَه چی)- نگهبان ورودی شهر-[ این حرفه در زمان قدیم در نزد مردم بسیار پلید و هم طراز مفسد فی الارض به شمار می آمد] تلقی می شد. تحصیل دختران هم که دیگر قابل بیان نبود، اما در همین عصر حاج شیخ حسین دین محمدی با درک عمیق از معارف متعالی و روح بخش اسلام، چنان دارای روح بزرگ و منش پاکی داشت که در همه ی عمر به دور از تحجر و با وسعت دید و روشن بینی زندگی کرد و به خاطر همراه نبودن با عوام، حتی مأمومین خویش را نیز از دور خویش می پراکند و مخالف این نظرات بود. یا در همین دوران که کسی را یارای آن نبود از حرمت قاشق بگوید و یا آن که فرزندان خود را به ادامه ی تحصیل تشویق نموده و با تحصیل دختران نیز مخالفتی نداشت. صد البته این شخصیت برتر و آگاه، مورد توجه و اقبال افراد مؤمن و فهیم و دانشمند و روشن فکر آن زمان بود. در عصری که حاکمان پهلوی قصد تخریب مزار حضرت امامزاده سید ابراهیم(ع) را داشتند، جلسه ای با حضور علما تشکیل می شود و در این نشست تنها کسی که با سخنی شیوا و محکم از مقام حضرت امامزاده سید ابراهیم(ع) دفاع کرده و سخن می گوید، همان شیخ حسین دین محمدی است که خداوند نیز کلام ایشان را نافذ گردانیده، حاکمان پهلوی را از نیت شرّ خود منصرف می کند. در جریان کشف حجاب در زمان رضا خان نیز تلاش ایشان باعث انصراف متولیان حکومتی از فراخوانی علما و همسرانشان به مجلس کذایی می گردد و خدمات علمی و ریشه دار ایشان که از مراتب علمی منحصر به فرد او حکایت می کند، بسیار است.
آثار علمی
شرح وحاشیه بر عروه الوثقی(از اول مباحث تقلید تا پایان خمس)
شرح کفایه الاصول
رساله ای در مباحث جبر وتفویض
رساله ای درمباحث الفاظ در اصول فقه
رساله ای درمباحث قاعده لاضرر
رساله ای مشتمل بر مباحث کتاب وسنت
رساله ای در مباحث علم رجال
رساله ای در مباحث معاملات
رساله در اصول عملیه
کتاب درمواعظ(سه جلد)
کتاب در مواعظ ماه های مبارک رمضان و محرم الحرام
مصائب اهل بیت و مراثی
حاشیه برمکاسب
رساله صلوه مسافر
رساله در ارث
رساله عملیه
رساله ای در معاملات
کتاب القضاء والشهادات.
تقریرات بحث محقق خراسانی (قده)درفقه.
تقریرات اصول و بحث فقهی شیخ شریعت اصفهانی(قده).
حاشیه بر طهارت شیخ انصاری(قده).
شایان ذکر است از بین این آثار، فقط برخی از مباحث مربوط به احکام و شرح و حاشیه بر عروه الوثقی به چاپ رسیده و بقیه به صورت دست نوشته به خط مبارک ایشان در کتابخانه ی مرحوم آیه ا... العظمی مرعشی نجفی در قم نگهداری می شود .
سرانجام آن عالم ربانی پس از یک دوره ی نسبتاً کوتاه بیماری در روز شنبه 25 خرداد ماه 1337 و 16 ذیقعده 1376 ه ق پس از ادای فریضه ی صبح و تلاوت آیاتی چند از کلام ا... مجید، در حال قرآن به دست و ذکر نام مبارک یا امیرالمؤمنین بر لب، دعوت حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست. مردم زنجان پس از اطلاع از ارتحال این عالم بزرگ به سوی بیت ایشان شتافته و با نوحه سرایی و حمل پرچم های عزا پیکر پاک ایشان را تا مقبره ی میرزایی مشایعت و پس از اقامه ی نماز میت به امامت مرحوم حاج ملاحنیفه ربیّون (یکی از علمای مورد وثوق ایشان) و به فاصله اندکی با همراهی آیت ا... حاج سید عزالدین حسینی، به خاک سپردند. مجالس ختم ایشان در مراسم متعدد و در ایامی نسبتاً طولانی از طرف اقشار مختلف مردمی منعقد گردید.خبر ارتحال ایشان در شهر مقدسه قم نیز توسط مرحوم آیت ا...حاج سید احمد شبیری زنجانی و دیگر فضلای آن روز زنجان از جمله فیلسوف متأله مرحوم آیت ا... صائنی به استحضار آیت ا... العظمی بروجردی (قده)رسید. بلافاصله از طرف ایشان مجلس باشکوهی برگزار گردید. این مطلب را کرراً مردم زنجان از زبان مرحوم صائنی شنیده اند که می گفت: « در همان موقع آیت ا... بروجردی می فرمایند که من چند سال در محضرآخوند مرحوم تلمذ کرده ام، در حالی که حاج شیخ حسین زنجانی چندین سال از محضر صاحب کفایه بهره برده است».
اینک به عنوان حُسن ختام این نوشتار ترجمه ای از مقدمه ی حاج سید محمد عزالدین حسینی زنجانی که بر کتاب استاد فرزانه ی خویش به زبان عربی نگاشته اند، تقدیم خوانندگان گرامی می گردد:
« استاد فقید درسنه ی1332 به زادگاه خود شهر زنجان بازگشت و در آن جا به درس و بحث پرداخت. دیری نپایید که مقام بی نظیر علمی او درمیان اهل علم هویدا گشته و از هرسو برای فراگیری علم و دانش به نزدش شتافتند. بدین ترتیب حوزه ی علمیه ی زنجان محل تجمّع تشنگان معرفت گردید. شهرستان زنجان که در زمره ی بلاد ترک زبان به شمار می رفت، بزرگترین حوزه ی علمیه را دارا شد.
.... باری آیت ا...حاج شیخ حسین دین محمدی از بزرگترین مدرّسان فقه و اصول گردید. درزمینه ی اخلاق وسلوک این فقیه بزرگوار، تواضع و فروتنی بی حد وحصر اوست. باید گفت که این خصوصیت ویژه فقهای شیعه است که:
خشت زیرسرو برتارک هفت اختر پای دست قدرت نگرو منصب صاحب جاهی
اینان اسوه ی انبیاء اند چرا که « العلماء ورثه الانبیاء». شیخ عالی قدر ما(قدس سره)[نیز] از این جهت در درجه ی اول قرار داشت. درعین حال که از توانایی علمی فوق العاده ای برخوردار بود، تواضع و فروتنی وصف ناپذیری داشت. از افتادگی این شخصیت است که وقتی برای خرید وتهیه مایحتاج راهی بازار می گردید، آن چنان لباس ساده برتن کرده بود که بعضی گمان می نمودند که او از طلاب معمولی است. اما او به آداب رسیده از اهل بیت شدیداً مقید بود و کینه ای از کسی به دل نداشت، متخلق به آداب رسیده از جانب خداوند سبحان بود. آن چه را که دیگران به ناحق در موردش برزبان جاری می کردند، مورد عفو و اغماض قرار می داد. هرگز لب به غیبت احدی نگشود و ازکسی شکوه ای نداشت و همواره یا درحال عبادت ویا به بحث علمی اشتغال و یا به دنبال معاش و دیدار دوستان و خویشان بود. او توکلی صادق و از صمیم قلب بر آفریدگار جهان داشت. برده ی ریاست نبود و آن چنان نیز نبود که عزلت وگوشه گیری اختیار کند و از حظ دنیوی که خداوند برایش مقدور نموده، خودداری کند. عمرخویش را با آرامش و شرح صدری وصف ناپذیر گذراند، شکایت به درگاه خدا نمی برد و از قضا وقدر الهی شکوه نمی کرد .
مراسم تشییع جنازه آیتالله دینمحمدی در مقبره خاندان میرزایی، زنجان، خرداد ۱۳۳۷
ازعجایب سلوک این بزرگوار همین بس که در بستر مرگ دست از درس و بحث برنداشت. هرگز آن روزی را فراموش نمی کنم که در اواخر عمر شریفش که دربستر بیماری افتاده بود، محضرش رسیدم وکتابی را مقابل او دیدم که به دقت آن را مطالعه می نماید. آری هرگز غم دنیا نمی خورد و به علم ومعرفت خویش فخر نمی فروخت. واین خود سعادت بزرگی است که انسان عمر خویش را با آرامش خاصّ بگذراند و با کوله باری از حسرت ها، دنیا را وداع ننماید. احساس پریشانی و اضطراب خاطر نکند. همواره خشنود وشاکر باشد. اینست خواسته ی مؤمنین در ادعیه ی سحر ماه مبارک: الهی منعمم گردان به درویشی و خرسندی.
باری فقیه بزرگوار چون عابدان برپیشانی خویش اثر سجده و عبادت داشت، قبل از طلوع فجر به ادای نماز شب برمی خاست و هنگامی که فجرصادق جلوه می نمود، فریضه ی نماز صبح را به جا می آورد و تا طلوع خورشید به تعقیبات آن مشغول می شد».
روحش شاد و با انبیاء و اولیاء محشور و راهش پر رهرو باد .
نشریه ی پیام زنجان، مقاله ی ناصر دین محمدی و عبدالعزیز قائمی/ دوشنبه 16 اردیبهشت 1387، شماره635
منبع:
رزمنده شهید عباس دینمحمدی،در خانواده ای مذهبی و روحانی در تهران پا به عرصه وجود نهاد. پدر شهید از علمای تهران مرحوم آیت الله شیخ مرتضی دین محمدی می باشد که تا آخرین روزهای حیات خود امامت جماعت مسجد حضرت موسیبنجعفر(ع) را به عهده داشت و خود در دامان پدری دانشمند از مراجع شیعه پرورش یافته و از محضر سایر مراجع شیعه بهره ها برده بود.
شهید عباس دین محمدی در ایام جوانی در حالی که دوران دبیرستان را سپری می نمود با شروع جنگ تحمیلی عراق داوطلبانه و بارها به صورت داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید و عاقبت در سن 19 سالگی در ابتدای سال 62 به درجه رفیع شهادت نائل گردید
در زمان بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی با داشتن سن کم، بسیار فعال بود. عباس نزد پدر مشغول به مطالعات حوزوی شد و قصد ادامه راه پدر و اجدادش را داشت. ایشان حافظ قرآن بود و در مسجد محل به آموزش قرآن و احکام شرعی میپرداخت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج به همراه شهید سعید قریشی مشارکت گستردهای داشت. عباس دارای ذوق هنری هم بود. ایشان خطاط بود و آثار بر جای مانده از ایشان گویای عشق و هنرش به خداوند و ائمه اطهار(ع) است.
جنگ تحمیلی که آغاز شد، عباس هم راهی مسیری شد که از آیه آیههای قرآن تلألؤ یافته بود. ایشان قبل از اعزام آخرش به جبهه از اهالی محل و دوستان و شاگردانش خداحافظی کرد. شهید عباس دینمحمدی با رشادت در عملیات مسلم بن عقیل(ع) در منطقه سومار به عنوان آر پی چی زن حضور فعالی داشت.
همرزمانش ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۲ را خوب به خاطر دارند. عباس بعد از خشوع و تضرع به درگاه خداوند از خدا خواست تا شهادتی مانند اربابش حضرت عباس(ع) نصیبش گرداند.
شهید عباس دینمحمدی در عملیات والفجر دو در منطقه حاجیعمران پس از اقامه نماز صبح و درست روز شهادت امام جعفر صادق(ع) در چهاردهمین روز از مرداد ۱۳۶۲ بر اثر برخورد خمپاره به شهادت رسید و مانند اربابش، ارباً اربا شد. او به آنچه همواره بدان میاندیشید و آرزو داشت رسید. مزار او در گـلزار شـهدای بهشت زهرا، قـطعـه ۲۸، ردیـف ۱۱۳، شـماره ۱۳ است.
«بسمه تعالی
وصیتنامه بنده عاصی خدا عباس دینمحمدی
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ(مناجات شعانیه)
سوگند به وحدانیت الله، سوگند به رسالت خون بار محمد(ع)، سوگند به ولایت علی(ع) و فرزندانش و سوگند به اسلام و سوگند به ولایت فقیه و سوگند به قیام مومنین در جنگ با نفس و سوگند به عدالت و سوگند به معاد و سوگند به حکومت جهانی اسلام امام مهدی(عج).
منم بنده معصیت کار خدا که در روی خاک وصیت میکنم و خاک را شاهد میگیرم بر این وصیتم و خاک را وصیم میکنم، ای دنیا چه گویم از رفتارت، چقدر پر زرق و برقی و چه فاسد. امام علی(ع) و پیروانش ترا ترک گفتند و من نیز ترا ترک میکنم. چرا که این دنیا چه ستمها بر ما رواداشت و چقدر از پشت بر ما خنجر کشید و ما را جذب فسادش کرد و من تو را ترک خواهم گفت.
هان ای دنیاپرستان اینجا جای گذر است پس بکوشید برای خدا، نه برای دنیا.
میدانم که در مرگم در اندوهی بسیار خواهید بود اما این است آخرین سخنان بنده، خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ اللّه مَعَ الصَّابِرِینَ» پس پدرم صبر را پیشه کن، ابراهیموار از قربانی کردن فرزندت به راه اسلام و قرآن دریغ نکن. پدرم دوست میدارم به قربانگاه بروی و به خدا بگویی «ای خدا امانتی بود که از جانبت فرستادی، این است، استرداد امانت، امیدوارم مقبول درگاهت باشد» و اما مادرم بیاد دارم که چه شبها بیمار بودم، سرما و گرما ولی سالها گذشت از شیره جانت میزدی و به فرزندت میسپردی اما من قدر منزلت را نیافتم، زندگی کوتاه بود. مادر مرا ببخش، چگونه باشد زمانی که خبر مرگم آید. مادر خدا صبر عطایت فرماید.
آخر این جنگ اسلام و کفر است و از ما کمک میخواهد و من به دلیل تکلیف شرعیام رفتم، مادر مرا ببخش، صبر پیشه کن که خدا با صابران است.
برادرانم، مدتی که با شما بودم، کوتاه بود، ولیکن پردرس، اما من بهترین درس را از برادران شهیدم آموختم. دنیا پر از نیرنگ است دنیا پر از فساد است و من از این دنیا میزنم تا به آخرت برسم، اگر اذیتی بوده به بزرگیتان ببخشید، شما را به خدا میسپارم، در راه اسلام، برای خدا باشید.
اما خواهرانم، دوستتان میدارم، تقاضا دارم فرزندانی صالح به اسلام هدیه کنید. اجازه ندهید توطئهها شما را بگیرد، نماز جمعهها با عظمتش با گرمای روی آسفالت و سرمای یخ آن را هرگز فراموش نکنید خدا را، خدا را در نمازهایتان در دعاهایتان در نظر آورید. اگر ناراحتی بود بخاطر حضرت زهرا(س) و زینب(س) ببخشید.
دوست دارم پس از مرگم، زینبگونه عمل کنید که این مسلک صالحان است. دوستانم، برادران بسیج، ای نمایندگان امام در سپاه، ایثارتان را دیدم و حرکت توحیدی شما را در قبال انقلاب اسلامی دیدم، شهدایتان، سعیدها و مجیدها و تمامی اینها گواهند، ولی ای دوستان و ای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده از قلب حرا و با فریاد«قولو لا اله الا الله» به پیش رفت.
اینکه این کاروان به روح الله و روحانیت سپرده شده تا آن را به صاحب الزمان(عج) رسانند و ما همه از نسل این کاروانیم، باید بشتابیم تا مبادا از کاروان عقب بمانیم یا گم شویم چرا که خونها دادیم باید با این کاروان برویم و آقا امام زمان(عج) نظر دارد به شما، به حرکت شما، به وحدت شما پس مواظب باشید.
و ای امام، ای روح الله، ما امتی بودیم در بدبختی و در ضلالت. دین، مسخ شده بود، سکوت و سیاهی همه را فرا گرفته بود ولی تو از قم قیام نمودی، به ما گفتی«قم فانذر»(مدثر/۲) به سخنت گوش فرا دادیم و بپا خواستیم، ترا دیدم سمبل اسلام اگر تو این چنینی پس امام زمان(عج) چیست؟ ای بزرگ اینک ما امت محمدیم(ص) بفرمانت گوش فرا دادیم، ندایت را شنیدیم، با قدرتها جنگیدیم ولی ای امت خدا، نکند مثل کوفه عمل کنید.
پس امام را تنها نگذارید. نکند سخن امام به ناله تبدیل شود. پس هر چه گفت گوش فرا دهید، سخنانش حدیث است، کلماتش قرآن است که از حلقومش خارج میشود، سپس به آن عمل کنید، نماز را، نمازها را فراموش نکنید، خدا را، خدا را در اعمالتان در نظر آورید. بهشت زهرا(س) را فراموش نکنید، به شهدا و خانوادههایشان سر بزنید، دعاها، دعاهای شما سلاحهای ما را قوی کرده است و هدایت میکند، بچسبید به ریسمان الله و دنیا اسلام را نجات دهید.
امام را دعا کنید.
«خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی در کنار مهدی، خمینی را نگهدار»
ای دوستان و ای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده و با فریاد« قولوا لا اله الا الله» به پیش میرود، بشتابیم مبادا از کاروان عقب بمانیم.
رزمنده شهید عباس دینمحمدی»
منبع: خبرگزاری بین المللی قرآنی (ایکنا)
شهیدعباس دین محمدی در عملیات والفجر در چهاردهمین روز از مرداد ماه پس از اقامه نماز صبح 1362 بر اثر برخورد خمپاره به شهادت رسید و مانند اربابش ارباً اربا شد. |
وارث: عباس دین محمدی فرزند حجه الاسلام و المسلمین مرتضی دین محمدی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) و نوه آیت الله شیخ حسین زنجانی دین محمدی بود. عباس در سال 1343در تهران متولد شد .
جانی که بازگشت
عباس پس از تولد دچار بیماری سختی شد، به طوری که دکتر اعلام کرد که ایشان فوت کرده است ،اما مادرعباس که آرام و قرار نداشت به درگاه خدا متوسل شد ونذر نمود تا اگر فرزندش به دنیا باز گردد نام او را عباس بگذارد.خداوند لطف کرد وعباس بهبود یافت، او دوباره به خانواده اش به امانت سپرده شد .
حافظ قرآن
وی در دوران کودکی بسیار با اخلاق ، صبور و آرام بود. بسیار با هوش وبا استعداد بود. در زمان انقلاب با داشتن سن کم بسیار فعال بود. عباس نزد پدر مشغول به مطالعات حوزوی بوده و قصد ادامه راه پدر و اجدادش را داشت. ایشان حافظ قرآن بوده و در مسجد محل به آموزش قرآن و احکام شرعی می پرداخت .
فعال فرهنگی
پس ازپیروزی انقلاب اسلامی در فعالیت های فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج به همراه شهید سعید قریشی مشارکت گسترده ای داشت. عباس دارای ذوق هنری هم بود. وی خطاط و هنرمند بود وآثار بر جای مانده از ایشان گویای عشق و هنرش به خداوند و ائمه اطهار می باشد.
جنگ تحمیلی که آغاز شد ،عباس هم راهی مسیری شد که از آیه آیه های قران تلا لو یافته بود . ایشان قبل از اعزام آخرش به جبهه از اهالی محل و دوستان و شاگردانش خداحافظی کرده و با بیان نحوه شهادت و نامگذاری خیابان به نام خودش راهی جبهه شد.اشهید عباس دین محمدی با رشادت در عملیات مسلم بن عقیل(ع) در منطقه سومار به عنوان آرپیچی زن حضور فعال وتاثیر گذاری داشت .
همرزمانش ماه مبارک رمضان سال 1362 را خوب به خاطر دارند .عباس بعداز خشوع وتضرع به درگاه خداوند از خدا خواست تا شهادت همانند اربابش حضرت ابوالفضل عباس(ع) را نصیبش گرداند .
ارباً اربا چون اربابش
شهید عباس دین محمدی در عملیات والفجر 2 در منطقه حاجی عمران پس از اقامه نماز صبح ودرست روز شهادت امام جعفر صادق(ع) ،در چهاردهمین روز از مرداد ماه 1362 بر اثر برخورد خمپاره به شهادت رسید و مانند اربابش اربا اربا شد .او به آنچه همواره به دان می اندیشید وارزو داشت رسید .
برگهایی از وصیت نامه شهید
بسمه تعالی
وصیت نامه بنده عاصی خدا عباس دین محمدی
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ (مناجات شعبانیه )
سوگند به وحدانیت الله، سوگند به رسالت خونبار محمد(ص)، سوگند به ولایت علی(ع) و فرزندانش و سوگند به اسلام سوگند به ولایت فقیه و سوگند به قیام مومنین در جنگ با نفس و سوگند به عدالت و سوگند به معاد و سوگند به حکومت جهانی اسلام امام مهدی (عج).
منم بنده معصیت کار خدا که در روی خاک وصیت میکنم و خاک را شاهد میگیرم براین وصیتم و خاک را وصیم میکنم ای دنیا چه گویم از رفتارت، چه قدر پرزرق و برقی و چه فساد، امام علی (ع) و پیروانش ترا ترک گفتند و من نیز ترا ترک میکنم. چرا که این دنیا چه ستمها بر ما نمود و چقدر از پست برما خنجر کشید و ما را جذب فسادش نمود و من ترا ترک خواهم گفت.
هان ای دنیا پرستان اینجا جای گذر است پس بکوشید برای خدا، نه برای دنیا.
میدانم که در مرگم در اندوهی بسیار خواهید بود ولی این است آخرین سخنان بنده، خدا در قرآن میفرماید:" ان الله معالصابرین" پس پدرم صبر را پیشه کن، ابراهیم وار از قربانی نموند فرزندت به راه اسلام و قرآن دریغ نکن. پدرم دوست میدام به قربانگاه بروی وبه خدا بگویی: ای خدا امانتی بود که از جانبت فرستادی این است استرداد امانت، امیدوارم مقبول درگاهت باشد.
واما مادرم به یاد دارم که چه شبها بیماربودم، سرما و گرما ولی سالها گذشت. از شیره جانت میزدی به فرزندت میسپردی اما من قدر منزلت را نیافتم، زندگی کوتاه بود. مادر مرا ببخش، چگونه باشد زمانی که خبر مرگم آید. مادر خدا صبر عطایت فرماید.
آخر این جنگ اسلام و کفراست واز ما کمک میخواهد ومن تکلیف شرعی رفتم، مادر مرا ببخش، صبر پیشه کن که خدا با صابران است.
برادرانم، مدتی که با شما بودم کوتاه بود، ولیکن پردرس، ولی من بهترین درس را از برادران شهیدم آموختم. دنیا پراز نیرنگ است دنیا پر از فساد است ومن از این دنیا میزنم تا به آخرت برسم، اگر اذیتی بوده وبه بزرگیتان ببخشید، شما را به خدا میسپارم، در راه اسلام باشید برای خدا.
واما خواهرانم، دوستتان میدارم، تقاضا دارم فرزندانی صالح به اسلام هدیه کنید. اجازه ندهید توطئه ها شما را بگیرد، نماز جمعه ها با عظمتش با گرمای روی آسفالت و سرمای یخ آن را هرگز فراموش نکنید خدا را، خدا را در نمازهایتان، در دعاهایتان در نظر آورید اگر ناراحتی بود به خاطر حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) ببخشید.
دوست دارم پس از مرگم زینب گونه عمل نمائید که ین مسلک صالحان است.
دوستانم، برادران بسیج، ای نمایندگان امام در سپاه، ایثارتان را دیدم و حرکت توحیدی شما را در قبال انقلاب اسلامی دیدم، شهدایتانة سعیدها و مجیدها وتمامی اینها گواهند، ولی ای دوستان و ای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده از قلب حرا و با فریاد ( قولولا اله الا الله) به پیش رفت.
اینک این کاروان به روحالله و روحانیت سپرده شد تا آن را به صاحب الزمان (عج) رسانند و ما همه ازاین کاروانیم، باید بشتابیم مبادا از کاروان عقب بمانیم ویا گم شویم چرا که خونها دادیم باید با این کاروان برویم و آقا امام زمان عج نظردارد به شما، به حرکت شما، به وحدت شما پس مواظب باشید.
وای امام، ای روحالله، ما امتی بودیم در بدبختی و در ظلالت، دین، مسخ شده بود، سکوت و سیاهی همه را فرا گرفته بود ولی تواز قم قیام نمودی، به ما گفتی " قم فانذر) به سخنت گوش فرا دادیم و بپا خواستیم، ترا دیدم سمبل اسلام اگر تواین چنینی پس امام زمان (عج) چیست؟ ای بزرگ اینک ما امت محمدیم (ص)، بفرمانت گوش فرا دادیم، ندایت را شنیدیم با قدرتها جنگیدیم ولی ای امت خدا، نکند مثل کوفه عمل کنید. پس امام را تنها نگذارید نکند سخن امام به ناله تبدیل شود. پس هر چه گفت گوش فرادهید، سخنانش حدیث است، کلماتش قرآن است که از حلقومش خارج میشود، سپس به آن عمل کنید، به شهدا و خانوادههایشان سر بزنید دعاهای، شما سلاحهای ما را قوی نموده است و هدایت میکند، بچسبید به ریسمان الله و دنیای اسلام را نجات دهید.
امام را دعا کنید. " خدایا، خدا، تا انقلاب مهدی، حتی درکنار مهدی، خمینی را نگهدار"
ای دوستان وای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده وبا فریاد " قولوالااله الاالله" به پیش میرود، بشتابیم مبادا از کاروان عقب بمانیم.
رزمنده شهید " عباس دین محمدی"
....... اما از فقهاء نامدار شیخ حسین دین محمدی بود که از شاگردان آخوند خراسانی بودند. آن مرد بزرگوار در مسجد میرزاء (پاسدار ) اقامه نماز جماعت می کردند یک وقت خودش می گفت من20 سال در درس آخوند شرکت کردم، یک دوره شرح عروة از ایشان چاپ شده است. در هنگام وفات ایشان من رفتم خدمت آقا سید احمد زنجانی و گفتم ما می خواهیم مجلس بزرگ داشتنی برای ایشان در قم برگزار کنیم، بنده مایلم امضاء شما هم باشد. ایشان فرمودند اشکالی ندارد .
اعلامیه ای با عنوان فضلاء زنجانی نوشتیم یکی از آن اعلامیه ها را خدمت آیت الله بروجردی بردم ایشان در هنگام تدریس اعلامیه را خواندند بعد از اتمام درس فرمودند آقا شیخ حسن دین محمدی وفات کرده است، او مرد ملایی بود.
من افتخار می کنم که چهار سال درس آخوند را دیده ام، ولی او خیلی قبل از ما بود خیلی سبقت داشت بر ما، آقایان همه شان بروند به مجلس فاتحه و بنده خواهم رفت این کار در
هنگامی انجام می گرفت که مرحوم بروجردی در اوج شهرت بوده اند.
بعد از ظهر فیضیه مالامال از جمعیت شد، همه تعجب می کردند و می پرسیدند که این مجلس به چه مناسبتی برگزار شده است؟ ولی آن مرد بزرگ در زنجان غریبانه زندگی می کرد کاملاً در عسرت و توأم با رنج پسر ایشان هم آقا شیخ مرتضی دین محمدی اخیراً در تهران فوت کرده اند.
منبع:
پایگاه حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله محمد اسماعیل صائنی زنجانی(ره)
تصاویر صفحات آغازین آثار منتشر شده آیت الله العظمی حاج شیخ حسین دین محمدی زنجانی(قده) مربوط به شرح حال ایشان که توسط آیت الله العظمی سید عزالدین حسینی زنجانی(قدس سره)