رزمنده شهید عباس دینمحمدی،در خانواده ای مذهبی و روحانی در تهران پا به عرصه وجود نهاد. پدر شهید از علمای تهران مرحوم آیت الله شیخ مرتضی دین محمدی می باشد که تا آخرین روزهای حیات خود امامت جماعت مسجد حضرت موسیبنجعفر(ع) را به عهده داشت و خود در دامان پدری دانشمند از مراجع شیعه پرورش یافته و از محضر سایر مراجع شیعه بهره ها برده بود.
شهید عباس دین محمدی در ایام جوانی در حالی که دوران دبیرستان را سپری می نمود با شروع جنگ تحمیلی عراق داوطلبانه و بارها به صورت داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید و عاقبت در سن 19 سالگی در ابتدای سال 62 به درجه رفیع شهادت نائل گردید
در زمان بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی با داشتن سن کم، بسیار فعال بود. عباس نزد پدر مشغول به مطالعات حوزوی شد و قصد ادامه راه پدر و اجدادش را داشت. ایشان حافظ قرآن بود و در مسجد محل به آموزش قرآن و احکام شرعی میپرداخت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج به همراه شهید سعید قریشی مشارکت گستردهای داشت. عباس دارای ذوق هنری هم بود. ایشان خطاط بود و آثار بر جای مانده از ایشان گویای عشق و هنرش به خداوند و ائمه اطهار(ع) است.
جنگ تحمیلی که آغاز شد، عباس هم راهی مسیری شد که از آیه آیههای قرآن تلألؤ یافته بود. ایشان قبل از اعزام آخرش به جبهه از اهالی محل و دوستان و شاگردانش خداحافظی کرد. شهید عباس دینمحمدی با رشادت در عملیات مسلم بن عقیل(ع) در منطقه سومار به عنوان آر پی چی زن حضور فعالی داشت.
همرزمانش ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۲ را خوب به خاطر دارند. عباس بعد از خشوع و تضرع به درگاه خداوند از خدا خواست تا شهادتی مانند اربابش حضرت عباس(ع) نصیبش گرداند.
شهید عباس دینمحمدی در عملیات والفجر دو در منطقه حاجیعمران پس از اقامه نماز صبح و درست روز شهادت امام جعفر صادق(ع) در چهاردهمین روز از مرداد ۱۳۶۲ بر اثر برخورد خمپاره به شهادت رسید و مانند اربابش، ارباً اربا شد. او به آنچه همواره بدان میاندیشید و آرزو داشت رسید. مزار او در گـلزار شـهدای بهشت زهرا، قـطعـه ۲۸، ردیـف ۱۱۳، شـماره ۱۳ است.
وصیتنامه شهید
«بسمه تعالی
وصیتنامه بنده عاصی خدا عباس دینمحمدی
إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ(مناجات شعانیه)
سوگند به وحدانیت الله، سوگند به رسالت خون بار محمد(ع)، سوگند به ولایت علی(ع) و فرزندانش و سوگند به اسلام و سوگند به ولایت فقیه و سوگند به قیام مومنین در جنگ با نفس و سوگند به عدالت و سوگند به معاد و سوگند به حکومت جهانی اسلام امام مهدی(عج).
منم بنده معصیت کار خدا که در روی خاک وصیت میکنم و خاک را شاهد میگیرم بر این وصیتم و خاک را وصیم میکنم، ای دنیا چه گویم از رفتارت، چقدر پر زرق و برقی و چه فاسد. امام علی(ع) و پیروانش ترا ترک گفتند و من نیز ترا ترک میکنم. چرا که این دنیا چه ستمها بر ما رواداشت و چقدر از پشت بر ما خنجر کشید و ما را جذب فسادش کرد و من تو را ترک خواهم گفت.
هان ای دنیاپرستان اینجا جای گذر است پس بکوشید برای خدا، نه برای دنیا.
میدانم که در مرگم در اندوهی بسیار خواهید بود اما این است آخرین سخنان بنده، خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ اللّه مَعَ الصَّابِرِینَ» پس پدرم صبر را پیشه کن، ابراهیموار از قربانی کردن فرزندت به راه اسلام و قرآن دریغ نکن. پدرم دوست میدارم به قربانگاه بروی و به خدا بگویی «ای خدا امانتی بود که از جانبت فرستادی، این است، استرداد امانت، امیدوارم مقبول درگاهت باشد» و اما مادرم بیاد دارم که چه شبها بیمار بودم، سرما و گرما ولی سالها گذشت از شیره جانت میزدی و به فرزندت میسپردی اما من قدر منزلت را نیافتم، زندگی کوتاه بود. مادر مرا ببخش، چگونه باشد زمانی که خبر مرگم آید. مادر خدا صبر عطایت فرماید.
آخر این جنگ اسلام و کفر است و از ما کمک میخواهد و من به دلیل تکلیف شرعیام رفتم، مادر مرا ببخش، صبر پیشه کن که خدا با صابران است.
برادرانم، مدتی که با شما بودم، کوتاه بود، ولیکن پردرس، اما من بهترین درس را از برادران شهیدم آموختم. دنیا پر از نیرنگ است دنیا پر از فساد است و من از این دنیا میزنم تا به آخرت برسم، اگر اذیتی بوده به بزرگیتان ببخشید، شما را به خدا میسپارم، در راه اسلام، برای خدا باشید.
اما خواهرانم، دوستتان میدارم، تقاضا دارم فرزندانی صالح به اسلام هدیه کنید. اجازه ندهید توطئهها شما را بگیرد، نماز جمعهها با عظمتش با گرمای روی آسفالت و سرمای یخ آن را هرگز فراموش نکنید خدا را، خدا را در نمازهایتان در دعاهایتان در نظر آورید. اگر ناراحتی بود بخاطر حضرت زهرا(س) و زینب(س) ببخشید.
دوست دارم پس از مرگم، زینبگونه عمل کنید که این مسلک صالحان است. دوستانم، برادران بسیج، ای نمایندگان امام در سپاه، ایثارتان را دیدم و حرکت توحیدی شما را در قبال انقلاب اسلامی دیدم، شهدایتان، سعیدها و مجیدها و تمامی اینها گواهند، ولی ای دوستان و ای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده از قلب حرا و با فریاد«قولو لا اله الا الله» به پیش رفت.
اینکه این کاروان به روح الله و روحانیت سپرده شده تا آن را به صاحب الزمان(عج) رسانند و ما همه از نسل این کاروانیم، باید بشتابیم تا مبادا از کاروان عقب بمانیم یا گم شویم چرا که خونها دادیم باید با این کاروان برویم و آقا امام زمان(عج) نظر دارد به شما، به حرکت شما، به وحدت شما پس مواظب باشید.
و ای امام، ای روح الله، ما امتی بودیم در بدبختی و در ضلالت. دین، مسخ شده بود، سکوت و سیاهی همه را فرا گرفته بود ولی تو از قم قیام نمودی، به ما گفتی«قم فانذر»(مدثر/۲) به سخنت گوش فرا دادیم و بپا خواستیم، ترا دیدم سمبل اسلام اگر تو این چنینی پس امام زمان(عج) چیست؟ ای بزرگ اینک ما امت محمدیم(ص) بفرمانت گوش فرا دادیم، ندایت را شنیدیم، با قدرتها جنگیدیم ولی ای امت خدا، نکند مثل کوفه عمل کنید.
پس امام را تنها نگذارید. نکند سخن امام به ناله تبدیل شود. پس هر چه گفت گوش فرا دهید، سخنانش حدیث است، کلماتش قرآن است که از حلقومش خارج میشود، سپس به آن عمل کنید، نماز را، نمازها را فراموش نکنید، خدا را، خدا را در اعمالتان در نظر آورید. بهشت زهرا(س) را فراموش نکنید، به شهدا و خانوادههایشان سر بزنید، دعاها، دعاهای شما سلاحهای ما را قوی کرده است و هدایت میکند، بچسبید به ریسمان الله و دنیا اسلام را نجات دهید.
امام را دعا کنید.
«خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی در کنار مهدی، خمینی را نگهدار»
ای دوستان و ای برادران، کاروانی از اسلام حرکت کرده و با فریاد« قولوا لا اله الا الله» به پیش میرود، بشتابیم مبادا از کاروان عقب بمانیم.
رزمنده شهید عباس دینمحمدی»
منبع: خبرگزاری بین المللی قرآنی (ایکنا)