پنداشت ها

انتشار مطالب مورد علاقه و یادداشت ها

پنداشت ها

انتشار مطالب مورد علاقه و یادداشت ها

در گیرودار نوشتن ها هرچند دیگر کمتر می توان قلم فرسایی نمود و آنچه که اتفاق می افتد همانا فشردن بر کلیدهای این رسانه قرن بیستمی است اما بسیار سریعتر و ارزان تر و غیر قابل تصور می توان آرای خویش را بر سمع دوستانی که به احتمال هرگز ندیده شده اند رسانید.

در گیر و دار نوشتن ها شاید ساعات پایانی شب که شب بیداران بر در دوست پناهنده می شوند ،من و امثال من این راه را طی می کنیم. راه شب که یاد آور ایام مختلف گوش سپردن بر برنامه راه شب رادیو ایران است نامی آشناست که هرکس به فراخور حالات مختلف خود از آن یاد می کند.اما نوشتارها نیز دست کمی از آن ندارند دغدغه هایی که نه مثل صحبت های راه شبی رادیو که ماندگار است در این رسانه به عکس عمل می کند و می ماند تا شاهدی بر فکرت راقم این جملات باشد.

با این حال این وب گاه محل این گونه کارهاست که به مرور بر آن مداومت خواهد شد.

نویسندگان

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است



بدنامی حیات دو روزی نبود بیش،

آن هم -کلیم!- با تو بگویم چه سان گذشت

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت

--------------------------------------------

     داغ لاله 

بیداد رفت لاله ى بر باد رفته را                           یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله اى که از دل این خاکدان دمید                      نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفاى اشک دلم وا نمی شود               باران به دامن است هواى گرفته را

واى اى مه دو هفته چه جاى محاق بود           آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب                        آورده ام به دیده گهرهاى سفته را

اى کاش ناله هاى چو من بلبلى حزین             بیدار کردى آن گل در خاک خفته را

گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست           تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

یارب چها به سینه ى این خاکدان در است     کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک           چون رفت خواهى اینهمه راه نرفته را

لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر           تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

لعلى نسفت کلک در افشان شهریار             در رشته چون کشم در و لعل نسفته را 

   شهریار   






اگر مدتی قبل می خواستی مسافرت بین شهری بکنی بنزهای کرایه فیروزه ای رنگ ١٩٠ و ٢٠٠ درخدمت تان بودند البته نوع سیاهرنگ آنهم وجود داشت..آن روزها حوالی میدان آزادی یا سه راه تهرانپارس در خیابان دماوند این بنزها دیده می شدند که رانندگان آن برای مسیرهای شمال داد می زدند. اغلب این بنزها دیزلی بودند ولی مدل بنزین سوز آن هم وجود داشت.

  در ایامی که بلیط اتوبوس پنجاه تومان بود، کرایه تهران شمال این بنزها صد تومان بود و انصافاً هم راحت و نرم بودند. حالا که سمندهای رنگ بارنگ و خصوصا پژو405 و سمندهای زرد بین شهری آمده اند دیگر خبری از این بنزها که حتما حدود دو سه دهه برای رفاه مردم کار کردند نیست خواستم یاد این بنزهار را گرامی بدارم.