العلم العلام و قدوه الانام مولانا آقا میرزا عبدالرّحیم بن آخوند ملاّ محمد مهانی درسال 1279 ه.ق. در یک خانواده ی روحانی متولد گردید و در اوائل بلوغ برای تکمیل ادبیات عربی و خط به شهر هیدج امروز و روستای بزرگ آن روز که عده ای از رجال علمی و مخصوصاً ادبی داشت سفر نمود و از مرحوم فاضل هیدجی و مرحوم آقا میرزا علی اصغر که از فضلا بود رشته ی ادبیات و خط و متون متوسط را تکمیل کرد و در حدود 18 سالگی در سال 1299 ه.ق. به نجف اشرف عزیمت نمود و مدتی از حوزه ی درس آیه الله حاج شیخ حسن مامقانی و آیه الله میرزا حبیب رشتی استفاده کرد و بعد به سامرا رفت و مدت دو سال از حوزه ی درس مرحوم آیه الله العظمی حاج میرزا محمد حسن شیرازی، معروف به میرزای بزرگ، بهره مند گردید.
در واقعه ی تحریم توتون و تنباکو در سامرا بوده است و دوباره به نجف اشرف سفر کرده و از محضر درس آخوند ملاّ محمد کاظم خراسانی، آیه الله اصفهانی، قمی، آیه الله حائری یزدی و عراقی مستفید و مستفیض شده است.
تقریرات درس اصول مرحوم آخوند خراسانی را پیش از تألیف کفایه الاصول نوشت که یک دوره ی کامل اصول مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله ی عقلیه بود و مورد توجه اساتید همان دوره واقع شد. هنگامی که می خواست از نجف به ایران برگردد، آقا ضیاءالدین عراقی که از نظریات و افکار و منقّح بودن مطالب آن اعجاب داشته، آن جزوه را گرفته به نظر آخوند خراسانی رساند و استاد بزرگوار پس از مطالعه ی مباحث آن تحسین و توصیف فرموده اجازه اجتهاد را بنام او با خط خود نوشت که تاریخ آن 1312 قمریست و موجود می باشد.
وی با ذخائر علمی در سال 1314 ه.ق. به ایران برگشت و در شهر زنگان اقامت فرمود و به درس و بحث و قضاوت مشغول شد. مفید و مرجع بود. به قول مؤلف الفهرست لمشاهیر علماء زنجان کارش در جلالت و فضل مشهورتر از آن است که بیان شود.
محقق، مجتهد، کثیرالعلم، سلیم النفس، نیک خلق و خوش خط بود و در مسجد جمیلیه امام جماعت شد و در روزهای مبارک به منبر می رفت.
مدت کمی درزنگان بود. باز به نجف رفت. وقتی که برگشت جز به بعضی از روستاهای اطراف زنگان به جای دیگری سفر نکرد و در نهضت مشروطیت به خاطر تأیید به فرمان آیات عظام حوزه ی مقدسه نجف مانند آیه الله آخوند خراسانی، مازندرانی، حاجی میرزا حسین و حاجی خلیل راجع به لزوم انعقاد مجلس شورای ملی، تشکیل حکومت مشروطه و جلوگیری از تعدّیات و مفاسد استبداد وارد مبارزه شد و از علمای نهضت مشروطیت درزنگان گردید و چند سال درمسیر امواج انقلابات ناشی از آن قرار گرفت.
آن مرحوم دارای حافظه ای قوی و تقریری جامع و کامل بود و در سنین هفتاد سالگی تمام قواعد صرف و نحو را که مقارن بلوغ به تعلّم آنها اشتغال داشته و بعداً متارکه شده بود، در صفحه ی ذهن و ضمیر خود حاضر داشت و محاکماتی که در زمان های قبل اتفاق افتاده بود و اظهارات متداعیین و حکم صادره از نظرشان محو نمی شد.
وی پیش از ایجاد عدلیه (دادگستری) در شهر زنگان در امر قضاوت منحصر به فرد و نافذالقول و راسخ الرّأی بوده است. به طوری که درسال های بعد که عدلیه در این شهر ایجاد شد و شروع به کار نمود، مأمورین عالی رتبه عدلیه در مورد تناقض احکام صادره توسط علمای اعلام شهر تحقیقی کردند و نتیجه تحقیق را به صورت منتهی المال (بخشنامه) صادر نمودند که: هر حکمی که به قلم و امضاء معظم له باشد، موثّق و به حکم سند رسمی است. وی در هفتاد و دوسالگی به مرض تیفوئید مبتلا گردید و دو سال آخر عمر خود را با بیماری که غالباً در حال بیهوشی بود، به پایان برد.
دارای دو پسر به نام های: 1- مرحوم آقا میرزا کمال الدّین فقاهتی 2- عمادالدّین فقاهتی بود.
کتاب قضا و شهادت که نسخه ی خطی آن به خط خود ایشان در خانواده فقاهتی باقی است. از صفات قاضی شروع شده و در بحث احکام محلوف علیه خاتمه یافته است. این رساله استدلالی است و اقوال فقها و دلیل مسائل مورد بحث را به طور کامل شامل است.
2- شرحی بر صلوه از منظومه مرحوم بحرالعلوم.
3- تقریرات اصول آخوند خراسانی که مشتمل بر مباحث الفاظ و ادله عقلیه و... است. در صفحه ی پیش درباره ی آن توضیح داده شده.
4- حواشی بر رساله عملیه مرحوم آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی تا باب خمس.
5- حاشیه ی مرحوم آخوند خراسانی بر رسائل که آن موقع چاپ نشده بود و تعادل و تراجیح آن را با خط خود از روی نسخه ی خط خود مؤلف استنساخ نموده بود.
از شاگردان او مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالله مامقانی (صاحب رجال) و مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد حسین برادر کوچک آیه الله حاج آقا نجفی اصفهانی بودند. وی پنجاه و یک سال در زنگان به درس و بحث، افتاء مردم و قضاوت اشتغال داشت و در ماه صفر سال 1365 ه.ق. وفات یافت.
درآن تاریخ آذربایجان و زنگان تحت اشغال قوای شوروی بود و قوای روس و فدائیان توده، زنگان را در تصرف داشتند. با وفات ایشان که انبوه جمعیت به منزل آن مرحوم هجوم نمودند، روسها گمان کرده بودند که اهالی قصد قیام و اغتشاش دارند. لذا دستور داده بودند ستون های موجود از ارتش در اطراف شهر مستقر شده شهر را در محاصره بگیرند. بعداً به آنان فهماندند که سوء قصدی در کار نیست و ازدحام جمعیت برای تشییع جنازه یک روحانی بزرگ است که وفات نموده است.
منبع:
1- حوزه علمیه علوی هیدج به نقل از مرکز حفظ و نشر آثار علمای استان زنجان